17 خرداد
دیشب الهه اومد دنبالم رفتم خونه مامانم ولی خودش رفت دنبال شوهرش منو فاطمه سادات رو سر خیابونمون گذاشت با دوچرخه فاطمه اون چرخ سواری کرد تا خونه بهش خیلی حال داد بعد رفتیم خونه مامانم بابام رفت براش کلی خوراکی خرید با عشقم نشستیم خوردیم بعد مامان بابام رفتم خونه خاله فاطی تا خونه نوشون ببینن خونشون فروختن میخوان چند طبقه بسازن خونه جدید اجاره کرده بودن بعد منو فاطمه تنها شدیم رفتیم بیرون توی حیاط روی بالکن فرش پهن کردیم دراز کشیدیم ستاره هارو نگا میکردیم با عشقم حرف میزدیم بچه یکم میترسید اما بعد هواسش پرت شد خلاصه کلی رف با نمک زد کلی خندیدم بعد مامان اینا اومدن علیرضا اومد دنبالم رفتیم خونه وسیله برداشتیم...
نویسنده :
نایسل
2:42